عید نوروز گذشته مه خاطرخوات بودم
تا چش افتاد تو چشمت از راه بی راه بودم
هر روز می شینُم سر رات یه گل یاس تو دستم
حرف اُمنهه بگفته با اون نگاهت مستُم
حالا بی قرارم تو اِتکه
چشم انتظارم تو اِتکه
نفرین به قلبت بَشت یار
از راه بی راهُم تو اِتکه
منو جون پناه خودت کن برو بزار پای این آرزوم وایستم
به هرکی بهم گفت ازت رد شده قسم میخورم من خودم خواستم
منو جون پناه خودت کن برو من از زخم هایی که خوردم پرم
تو باید از این پله بالا بری توبالا نری من زمین میخورم
درست لحظه ای که تو باید بری اسیر یه احساس مبهم شدیم
ببین بعد یک عمر پرپر زدن چه جای بدی عاشق هم شدیم
برای تو مردن شده آرزوم یه حقی که من دارم از زندگیم
نگاه کن تو این برزخ لعنتی چه مرگی طلب کارم از زندگی
به هرجا رسیدم به عشق تو بود کنار تو هرچی بگی داشتم
ببین پای تاوان عشقم به تو عجب حسرتی تو دلم کاشتم
اگه فکر احساسمونی برو اگه عاشق هردومونی برو
تو این نقطه از زندگی مرگ هم نمیتونه از من بگیره تورو