عید نوروز گذشته مه خاطرخوات بودم تا چش افتاد تو چشمت از راه بی راه بودم هر روز می شینُم سر رات یه گل یاس تو دستم حرف اُمنهه بگفته با اون نگاهت مستُم حالا بی قرارم تو اِتکه چشم انتظارم تو اِتکه نفرین به قلبت بَشت یار از راه بی راهُم تو اِتکه